بیا تو فاز | دانلود آهنگ جدید

تاسوعا و عاشورا

تاسوعا و عاشورا


مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

https://goo.gl/kcyckh



موضوع : | بازدید : 52
برچسب ها :
+ نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1396ساعت 19:39 توسط چمران |

 

مقدمه:
نوعی از تشیع، در جامعه‌ی امروز ما به عنوان دین رسمی پذیرفته شده که بخش‌هایی از قواعد نظری و قوانین عملی آن، در هیچ کتاب و سندی نوشته نشده و مستند به هیچ سند معتبری از وحی نیست، ولی به شدت در عمل، ‌مراعات ‌می‌شود و بدنه‌ی اصلی فرهنگی دینداری عوام شیعه‌ی امروز را تشکیل می‌دهد، این نوع از تشیع را «تشیع نانوشته» می‌نامیم.
چون این دیدگاه‌ها و اعمال، در نزد تقریباً عموم شیعیان ایران رایج است، از آن به «تشیع» یاد می‌کنیم ولی در حقیقت، اینها تشیع ناب و خالص نیست. و از آن جهت به آن «نانوشته» می‌گوییم که عمده‌ی آن، حتی در جایی نوشته نشده و فقط به صورت سینه به سینه از نسلی به نسل بعد منتقل می‌گردد، یا به صورت موجی توسط رسانه‌های جمعی (تلویزیون،‌ رادیو، اینترنت و روزنامه) به قالب عملی دینی جلوه‌گر ‌می‌شود.
البته باید توجه داشت که این دیدگاه‌ها و آداب عملی، از مواردی انتخاب شده که عمومیت دارد و قسمت زیادی از دیدگاه‌ها و آداب و رسوم شیعیان در نقاط مختلف ایران، در آن نیامده است.
همچنین لازم به ذکر است که این دیدگاه‌ها و آداب، مربوط به شیعیان ایران است و اگر دیدگاه‌ها و آداب سایر شیعیان مانند شیعیان عراق، عربستان، هند و پاکستان مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد، عجایب و غرایب بسیار دیگری بر این مجموعه افزوده می‌شود.
و نیز باید توجه داشت که این دیدگاه‌ها و آداب و رسوم، مربوط به زمان حال است و از آنچه در گذشته، رایج بوده و اکنون مورد توجه نیست، چشم‌پوشی شده است. امیدواریم روزی بیاید که موارد یاد شده در ذیل، با موارد منهاجی آن، جایگزین گردد.
در ادامه، نمونه‌هایی از تفاوت «تشیع نانوشته» به همراه مقایسه‌اش با دیدگاه‌ها و اعمال توصیه‌شده در «منهاج فردوسیان» را بیان می‌کنیم تا تفاوت این دو نوع از تشیع، بهتر آشکار شود. البته لازم به ذکر است که بعضی از این دیدگاه‌ها و رفتارها، دین نیست بلکه «آئین» است یعنی به عنوان تشیع بدان پرداخته نمی‌شود ولی در حد دستورات دینی، محترم شمرده ‌می‌شود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیدگاه‌های تشیع نانوشته در باره‌ی زنان:
۱۱. در تشیع نانوشته معتقدند حضور زنان در مسجد و نمازهای جمعه و جماعت، مستحب است.
در منهاج فردوسیان معتقدند بهترین مسجد زن، خانه‌ی اوست و نماز جمعه و جماعت را برای زن، مستحب نمی‌دانند.
۱۲. در تشیع نانوشته معتقدند حضور زنان در تشییع جنازه، مستحب است.
در منهاج فردوسیان معتقدند حضور زنان در تشییع جنازه، نهی شده است.
۱۳. در تشیع نانوشته معتقدند هر گاه برای زن حامله، دعای شش قفل نوشته شود، فرزندش می‌ماند و سقط نمی‌شود.
در منهاج فردوسیان معتقدند توصیه‌ای به چنین دعایی با چنین خاصیتی نشده است.
۱۴. در تشیع نانوشته معتقدند نقاب زدن برای زنان، مستحب است.
در منهاج فردوسیان معتقدند حفظ حجاب برای بانوان، ضروری است ولی توصیه‌ای به نقاب زدن آنان نشده است.


 

سؤال: چرا در «منهاج فردوسیان» به بیان «راه» می‌پردازید، ولی «بیراهه» را معرفی نمی‌کنید؟ /
جواب: این سؤال، دو جواب دارد؛
جواب حلّی (یعنی اشکال را می‌پذیریم و جواب می‌دهیم): آنچه در منهاج فردوسیان، به رهروان راه کمال و سعادت آموزش داده می‌شود، رسیدن است نه رهیدن. به این معنی که صاحبان اراده‌های قوی و انگیزه‌های بالا، برای رسیدن به بالاترین درجات، قدم در منهاج فردوسیان می‌گذارند. اینان قبل از ورود به منهاج فردوسیان، از بیراهه‌ها رهیده و به راه، رسیده‌اند. ورود به منهاج فردوسیان، بعد از عبور از پنج حجاب سخت و غلیظ امکان دارد. کسانی که از این حجاب‌ها رهیده باشند، می‌توانند به این برنامه‌ی تربیتی، تشرّف حاصل نمایند.
جواب نقضی (یعنی اشکال را نمی‌پذیریم تا بخواهیم جواب بدهیم): معرفی راه، همواره همراه با نشان دادن بیراهه است. هر گاه «راه» با تأکید به رهرو راه کمال، معرفی می‌شود، در باطن خود، نفی هر گونه «بیراهه» را نیز دارد. وقتی منهاجی، به قواعد نظری منهاج فردوسیان، معتقد می‌شود، به ناچار، از اعتقاد به غیر آن ـ که بیراهه است ـ دور می‌شود. وقتی منهاجی، قوانین عملی منهاج فردوسیان را مراعات می‌کند، به صورت قهری، از انجام ضد آن ـ که بیراهه است ـ فاصله می‌گیرد.
پس با این حساب، پرهیز دادن از «بیراهه»، در بطنِ معرفیِ «راه» صورت می‌گیرد و نیازی نیست به صورت مجزا، به بیان «بیراهه» پرداخته شود.


 

سؤال: نامتناهی بودن خدای تعالی، اقتضا می‌کند که مراتب بهشت، نامتناهی باشد، در این صورت، چگونه می‌توان توجیه کرد که «فردوس» آخرین درجه‌ی بهشت باشد؟ /
جواب: این که «خدای تعالی نامتناهی است»، یا این که «نامتناهی بودن خدای تعالی،‌ اقتضا می‌کند که بهشت نیز نامتناهی باشد»، یا این که «درجات تکامل انسان در عالم آخرت، نامتناهی است»، در تصریحات آیات و روایات معتبر نیامده است ولی در مقابل، در تصریح روایات داریم که سقف یا فوق «فردوس»، عرش خداست، همچنین بالاترین، مرتفع‌‌ترین، بافضیلت‌ترین و نیکوترین درجه‌ی بهشت است. یا این که عرش بر فردوس قرار دارد و «فردوس» آقای بهشت است. همچنین «فردوس» را ناف و قلّه‌ی بهشت معرفی کرده‌اند. و این که بعد از «فردوس»، بهشت و درجه‌ای نیست و چیزی بر آن برتری ندارد. نیز فرموده‌اند که «فردوس» جایگاه استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است و نهرهای چهارگانه‌ی بهشت، از «فردوس» سرچشمه می‌گیرد و خدای تعالی، «فردوس» را با دست [قدرت خاصه‌ی] خودش بنا نموده است. پس با این حساب، نمی‌توان تصریحات را رها کرده و به توهمات و تخیلات فیل‌سوفانه روی آورد.


 

[۲۶۴] محکم: «أَذَلِک خَیرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَهُ الزَّقُّومِ * إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَهً لِلظَّالِمِینَ * إِنَّهَا شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الجَحِیمِ * طَلْعُهَا کأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیاطِینِ * فَإِنَّهُمْ لَآکلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا البُطُونَ * ثُمَّ إِنَّ لَـهُم عَلَیهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِیمٍ * ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الجَحِیمِ»۱
ترجمه: «آیا از نظر پذیرایی این [بهشتی که گفتیم] بهتر است‏ یا درخت زقوم؟! در حقیقت ما آن را برای ستمگران [مایه‌ی آزمایش و] عذابی گردانیدیم. آن درختی است که از قعر آتش سوزان می‏روید. میوه‏اش گویی چون سرهای شیاطین است. پس [دوزخیان] حتماً از آن می‏خورند و شکم‌ها را از آن پر می‏کنند. سپس ایشان را بر سر آن آمیخته‌ای از آب جوشان است. آنگاه بازگشتشان بی‏گمان به سوی دوزخ است».

********************

[۲۶۵] محکم: «إِنَّ الَّذِینَ یُضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ لَـهُم عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الحِسَابِ»۲
ترجمه: «در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می‏روند به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کرده‏اند عذابی سخت‏ خواهند داشت».

********************

[۲۶۶] محکم: «فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کفَرُوا مِنَ النَّارِ»۳
ترجمه: «پس وای بر کسانی که کافر شده‏اند از [سختی آن] آتش [هولناک]»

********************

[۲۶۷] محکم: «هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ * جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ المِهَادُ * هَذَا فَلْیذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ * وَآخَرُ مِن شَکلِهِ أَزْوَاجٌ * هَذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَکمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُوا النَّارِ * قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِکمْ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ القَرَارُ * قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ * وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الأَشْرَارِ * أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِک لَـحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»۴
ترجمه: «این است [حال بهشتیان] و [اما] برای طغیانگران واقعاً بد فرجامی است. به جهنم درمی‏آیند و چه بد آرامگاهی است. این جوشاب و چرکاب است باید آن را بچشند. و از همین گونه انواع دیگر [عذابها]. اینها گروهی‏اند که با شما به اجبار [در آتش] درمی‏آیند. بدا به حال آن‌‌ها زیرا آنان داخل آتش می‏شوند. [به رؤسای خود] می‏گویند: بلکه بر خود شما خوش مباد این [عذاب] را. شما خود برای ما از پیش فراهم آوردید و چه بد قرارگاهی است. می‏گویند: پروردگارا هر کس این [عذاب] را از پیش برای ما فراهم آورده عذاب او را در آتش دو چندان کن. و می‏گویند: ما را چه شده است که مردانی را که ما آنان را از [زمره‌ی] اشرار می‏شمردیم، نمی‏بینیم؟! آیا آنان را [در دنیا] به ریشخند می‏گرفتیم یا چشمها[ی ما] بر آن‌‌ها نمی‏افتد. این مجادله‌ی اهل آتش قطعاً راست است».

********************

۱ . سوره‌ی صافات، آیات ۶۲ تا ۶۸.
۲ . سوره‌ی ص، آیه‌ی ۲۶.
۳ . سوره‌ی ص، آیه‌ی ۲۷.
۴ . سوره‌ی ص، آیات ۵۵ تا ۶۴.


 

نقدی بر جان دادن گنهکاران از دانستن شوق خدای تعالی به توبه‌ی آنان

صوفیه، بسیار به حدیثی استناد و چنگ‌اندازی می‌کنند که در آن، ادعا شده اگر انسان، بداند که خدای تعالی چقدر منتظر و مشتاق اوست، جان می‌دهد. البته اصل این که خدای تعالی می‌خواهد و مشتاق است که انسان، از قعر طبیعت و ماده، خود را به اوج قله‌های معنویت برساند، در جای خود، اثبات شده است. اما اکنون، سخن در این است که آیا انسان نیز چنین است و اگر عمق اشتیاق الهی را بداند، سر از پا نشناخته، رهسپار راه رضای او خواهد شد؟
متن روایت این است:
أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ: «لَوْ یَعْلَمُ الْمُدَبِّرُونَ عَنِّی‏ کَیْفَ إنْتِظَارِی‏ لَهُمْ وَ رِفْقِی بِهِمْ وَ شَوْقِی‏ إِلَى تَرْکِ مَعَاصِیهِمْ لَمَاتُوا شَوْقاً إِلَىّ وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالُهُمْ مِنْ مَحَبَّتِی‏»
ترجمه: خداوند به داوود وحى فرمود: اى داوود! اگر آنانى که از من رو گردانیده‏اند بدانند که من چگونه انتظار آنها را مى‏کشم و چه مدارایى با آنها دارم و چگونه مشتاقم که گناهان را ترک کنند، از بسیارىِ شوق به من می‌مردند، و بند بندشان از محبّت من از هم جدا می‌شد.
منبع: إحیاء علوم الدین، غزالی، جلد ۴، صفحه‌ی ۹۵؛ کشف الأسرار و عده الأبرار، رشید الدین میبدی، جلد ‏۳، صفحه‌ی ۳۵۸.
پس قدیمی‌ترین منبعی که این روایت را آورده است، احیاء علوم الدین غزالی است که کتابی اخلاقی می‌باشد نه حدیثی، و نویسنده‌اش سنی و ناصبی است. همچنین در کتاب کشف الاسرار میبدی آمده که کتابی تفسیری است نه حدیثی و نویسنده‌اش، از اصحاب سقیفه می‌باشد.
بعضی از علما، این حدیث را از اسرائیلیات شمرده‌اند و برخی دیگر، از باب «تسامح در ادله‌‌ی سنن» و این که منافات کلی‌ای با سایر معارف وحیانی ندارد، با تسامح، آن را پذیرفته‌اند.
در هر حال، از این روایت، نمی‌توان به قاعده‌ی نظری‌ای رسید؛ زیرا منبع آن به شدت مخدوش است، مؤلف منبع اولیه‌اش ناصبی است، خود حدیث، مرسل است و …


 

مقدمه:
قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، برگرفته از تصریحات آیات قرآن کریم و روایات معتبر شیعه از اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) است. این روایات، از منابع معتبر حدیث شیعه، برگرفته شده است. یکی از این منابع، عبارت است از:

مسائل علی بن جعفر (علیه‌السلام)

این کتاب نوشته‌ی علی بن جعفر، فرزند امام جعفر صادق (علیه‌السلام) است که شامل مجموعه سؤالاتی است که علی بن جعفر از برادر بزرگوار خویش، امام موسی کاظم (علیه‌السلام) پرسیده است، همراه با جواب‌های آن حضرت.
کتاب مسائل علی بن جعفر از اصول چهارصدگانه، و از اصول معتبر میان فقهای شیعه به شمار می‏آید که در بسیاری از کتاب‌های روایی و معتبر به آن استناد شده است.
شیخ عباس قمی در این باره می‏نویسد: «مؤلف این کتاب، علی بن جعفر، رابطه‌ی بسیار نزدیکی با امام موسی کاظم (علیه‌السلام) داشته و معارف فراوانی از علوم دین را از آن حضرت بهره برده است. این کتاب، کتابی است مشهور که مؤلف در آن سؤالاتی از امام (علیه‌السلام) پرسیده و آنها را همراه با جوابشان در این کتاب آورده است»
نجاشی در این باره می‏نویسد: «علی بن جعفر دارای یک کتاب است و آن کتابی است در حلال و حرام» و در جای دیگر نام آن را «مسائل علی بن جعفر» ذکر می‏کند.
شیخ مفید در این باره می‏نویسد: «مؤلف این کتاب، پیوسته همراه برادر خود امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) بوده و روایات فراوانی را از ایشان روایت کرده است»

 

PAGES